روشنفکران و جامعهشناسان درباره مسئله محیط زیست چه میگویند و چگونه میاندیشند؟ چگونه میتوان این دغدغه را به سطح عمومی آورد؟ پاسخ را در این مقاله بخوانید.
به گزارش پایگاه خبری بهره ورنیوز به نقل از آینده نگر، خالد توکلی، جامعهشناس در یادداشتی نوشته است:
1 – یکی از ویژگیهای جهان مدرن آن است که بیش از هر زمان دیگر، محیط زیست را تخریب کرده و میکند. به همین دلیل و در واکنش به این وضعیت، نهادهای ملی و بینالمللی، دولتی و غیر دولتی، به بهانههای مختلف، برای حفاظت از طبیعت و منابع طبیعی، کنفرانسها و برنامههای متعددی را برگزار و اجرا میکنند.
هدف اصلی بسیاری از این کنفرانسها، اعتراض به سیاستها و برنامههایی است که اجرایی شدن آنها موجب تخریب و آلودگی منابع طبیعی میشود، آگاهیبخشی در مورد خطراتی که به طور مداوم، محیط زیست را تهدید میکند، تلاش برای تدوین یک دستورالعمل بلندمدت بهمنظور عدم تکرار اشتباهات گذشته، بازیابی اکوسیستمهای طبیعی و بازسازی طبیعت و محیط زیست است.
در ایران، وضعیت محیط زیست، بحرانیتر از همیشه است و آثار و پیامدهای زیانبار آن زندگی اجتماعی و اقتصادی مردم را تحت تأثیر قرار داده است. بسیاری از کلانشهرها و حتی شهرهای بزرگ هوای آلوده و ناسالم دارند: نتایج حاصله از مطالعه و مقایسه کیفیت هوای تهران در سالهای 1393-1389 نشان میدهد که تنها یک روز و در سال 1392 کیفیت هوا در شرایط خوب بوده و در سایر سالها هیچیک از روزهای سال در شرایط خوب (پاک) قرار نداشته است.
در سال 1389، شاخص کیفیت هوا 178 روز؛ در سال 1390، 61 روز؛ در سال 1391، 173 روز؛ در سال 1392، 175 روز و در سال 1393، 158 روز در شرایط ناسالم مشاهده شد. شهرهای دیگری مانند اهواز، اندیمشک، اصفهان، مشهد، کرج و… نیز به طور روزافزونی با بحران آلودگی هوا روبهرو هستند.
یکی دیگر از نشانههای بحران زیستمحیطی در ایران این است که گونههای گیاهی و جانوری فراوانی یا منقرض شده یا در آستانه انقراضاند. در قرن گذشته، بر اثر رشد سریع جمعیت و اجرای برنامههای صنعتی و عمرانی در مناطق مختلف، شکار بیرویه حیوانات، زمینخواری و… بخش زیادی از گونههای مهم جانوری و گیاهی طبیعت کشور در معرض انقراض قرار گرفته یا منقرض شدهاند. بنابر گزارش خبرگزاری «ایسنا» (12 مهر 1401)، «در حال حاضر 128 گونه جانوری و مهرهدار کشور در معرض خطر انقراض هستند که برخی وضع خوبی ندارند و «دوزیستان» بیشترین آسیبپذیری را در این حوزه دارند».
حیواناتی مانند یوزپلنگ آسیایی، گور ایرانی، خرس سیاه، گوزن زرد، عقاب طلایی، اردک مرمری، میشمرغ، افعی دماوندی و… در آستانه انقراض هستند و روزبهروز امیدواری نسبت به نجات آنها کمتر میشود. به طور کلی حدود 76 گونه از ردههای جانوری ایران در فهرست قرمز اتحادیه جهانی حفاظت از طبیعت (IUCN) قرار دارد که شامل 19 گونه از پستانداران، 25 گونه از پرندگان، 16 گونه از خزندگان، 4 گونه از دوزیستان و 10 گونه از ماهیان آبهای داخلی است.
گونههای مختلف گیاهی نیز حال و وضع خوبی ندارند. از پوشش گیاهی جنگلهای هیرکانی که 25 تا 50 میلیون سال قدمت دارد، 51 درصد آن تاکنون منقرض شده و تنها از 3/10 درصد آن حفاطت میشود. در بسیاری از مناطق مختلف ایران، گونههای گیاهی در معرض خطر فراوانند: در استان یزد، 14 گونه گیاهی، اکنون بسیار کمیاب و در آستانه انقراض هستند، در استان آذربایجان غربی، زنگ خطر برای گیاهان دارویی و خوراکی به صدا درآمده است، در استان مازندران نیز گیاهان متعددی بر اثر چیدن بیرویه، لگدمال کردن، تغییر کاربری زمینها و گسترش شهرها در معرض نابودی هستند.
دریاچهها، رودخانهها و بسیاری از منابع آب زیرزمینی نیز از بحران زیستمحیطی در امان نماندهاند و به یکی از موضوعات جدی کشور، بهویژه در چند سال اخیر تبدیل شدهاند. خشک شدن دریاچه ارومیه که بسیاری از کارشناسان بر این باورند نفسهای آخر را میکشد، دریاچههای هامون در استان سیستان و بلوچستان در مرز شرقی ایران، دریاچههای کافتر، بختگان، مهارلو، پریشان و طشک در استان فارس، دریاچه جازموریان در جنوب کرمان و غرب سیستان و بلوچستان، تالاب گاوخونی در استان اصفهان، دریاچه نمک و حوض سلطان در استان قم و… از جمله مهمترین تالابها و دریاچههای خشک شده ایران هستند که بازتاب رسانهای چندانی نداشتهاند.
آنچه در بالا مورد اشاره قرار گرفت، مشتی از خروارها تخریبی است که در محیط زیست کشور روی داده و تاکنون نهتنها برای توقف آنها کاری جدی صورت نگرفته است، بلکه روزبهروز شاهد تخریب بیشتر منابع زیستی و طبیعی در اقصی نقاط کشور هستیم. با این اوضاع و احوال و این بحران عظیم، پرسشی که پیش میآید این است که چرا بحران محیط زیست به دغدغه مردم، مسئولین و روشنفکران تبدیل نشده است؟
2- در سالهای پس از جنگ جهانی دوم که توسعه به آرمان اجتماعی بسیاری از کشورها تبدیل شد، موضوع «محیط زیست» جایگاه چندانی در آن نداشت. بهتدریج که مخاطرات و آسیبهای رویکردهای توسعه اقتصادی آشکار شد، طرفداران حفظ محیط زیست، جنبشهای اجتماعی متعددی را در کشورهای مختلف، سازماندهی کردند و در نهایت توانستند، نهادهای بینالمللی و دولتها را وادار به رعایت استانداردهایی کنند که بنا بر آن حفاظت از محیط زیست در اولویت باشد.
به عبارت دیگر، در تعریف توسعه بهتدریج این باور قوت گرفت که توسعه نباید توانایی نسلهای آینده برای تأمین نیازهایشان را به خطر اندازد. همچنین این باور مورد قبول همگان قرار گرفت که اگر رشد اقتصادی همراه با آلودگی هوا، آب و خاک باشد، پایدار نخواهد بود.
علاوه بر این، در نتیجه تلاشهای نهادهای مدنی و روشنفکران، تعریف توسعه نیز دچار تغییر و تحول شد تا جایی که امروزه یکی از شاخصهای اصلی «توسعه پایدار» به حداقل رساندن آسیب به محیط زیست، حفظ منابع برای نسلهای آینده و استفاده صحیح از منابع با رعایت مسائل زیست محیطی است.
در واقع، در توسعه پایدار، جنبههای مختلفی مورد توجه قرار گرفته است: جنبه اجتماعی، اقتصادی و زیستمحیطی. به همین دلیل، نظریهپردازان توسعه پایدار، تلاش کردند، دو اصل ناسازگار، یعنی حفاظت از محیط زیست و رشد اقتصادی را به یکدیگر پیوند دهند و در نهایت، رشدی ارزشمند شناخته شد که موجب از دست رفتن محیط زیست نشود.
تعریف توسعه در ایران آنچه در میان روشنفکران و در میان عامه مردم دارای اعتبار و مقبولیت است بیش از آنکه به توسعه پایدار شباهت و همانندی داشته باشد بیشتر به رشد و توسعه اقتصادی نزدیک است. این برداشت از توسعه مانع از آن شده است تا توجه به محیط زیست به مطالبه اساسی مردم تبدیل شود.
در بخش عمدهای از برنامههای توسعه که بیش از 70 سال از عمر آن میگذرد، حفاظت از محیط زیست در اولویت نیست و عمدتاً رشد اقتصادی مبنای تدوین این برنامهها بوده است. اگر چه مبنا و معنای توسعه، بهویژه پس از سال 2000 دستخوش تحول ساختاری شده است، اما آنچه در برنامههای مختلف توسعه در کشور دیده میشود، دغدغه اصلی آن، حداکثر، رشد و توسعه اقتصادی است که برای دستیابی به آن باید هزینههای کلان صرف شود، نیروی کار اختصاص یابد و در صورت لزوم، محیط زیست نیز در خدمت رشد و توسعه قرار گیرد یا حداقل مزاحم آن نباشد.
برنامههایی که در طول 7 دهه گذشته در این زمینه اجرا شده است، علاوه بر عوامل جهانی، باید به صنایع بزرگ و سدهایی که ایجاد شدهاند، نیز اشاره کرد که آسیبهای جبرانناپذیری را به محیط زیست وارد کردهاند و در عین حال با کمترین انتقاد، مقاومت قانونی و مدنی مواجه شدهاند.
3- نکته بنیادی برای مشارکت در جنبشهای اجتماعی و نهادهای مدنی مرتبط با محیط زیست و میزان موفقیت آنها این ایستار و نگرش است که باید فارغ از هویتها، مرزهای سرزمینی و ایدئولوژیک، در حوزه محیط زیست به فعالیت پرداخت. اصولاً تخریب و آلودگی محیط زیست، مسئلهای جهانی است و برای رفع این مشکل و حفاظت از منابع طبیعی نیز بایستی نگاه و موضع جهانی داشت و به مسئولیت جهانی دولتها و افراد معتقد بود.
از این جهت، ناسیونالیسم، یکی از موانع اصلی تدوین و اجرای برنامههایی است که هدف آنها تعهد به مسئولیت جهانی برای حفاظت از محیط زیست و مبارزه با تخریبها و آلودگیهایی است که از رهگذر رشد و توسعه اقتصادی، تداوم و سلامت این کره خاکی را با مخاطره مواجه ساخته است. در حقیقت، برای حفاظت از محیط زیست باید دغدغه جهانی و توانایی پذیرش مسئولیت جهانی داشت و ناسیونالیستها این دغدغه را ندارند.
بحرانهای محیط زیستی مانند کاهش ضخامت لایه اوزون، گرم شدن زمین و آب شدن یخها در قطب، زبالههای اتمی، کمبود منابع آب شیرین، تخریب خاک، گسترش بیماریهایی مانند کرونا، مصرف روزافزون سوختهای فسیلی و … همه امنیت و آینده بشر را در کلیت آن تهدید میکنند و برای مقابله با آنها هم باید عزم جهانی وجود داشته باشد و هم الزامات بینالمللی و محدودیتهایی برای انجام اقدام در چارچوب مرزهای سرزمینی در نظر گرفته و رعایت شود.
اولین اصل «حقوق بینالملل محیط زیست» اصلی است که بر خلاف ناسیونالیسم، اولویت را به منافع و بهبودی وضعیت جهانی میدهد: بر اساس این اصل که قاعدهای عرفی و الزامآور است و اصل «استفاده غیر زیانبار از سرزمین» نام دارد، بر حقوق حاکمه دولتها در بهرهبرداری از منابعی که دارند مطابق سیاستهای محیطزیستی تأکید دارد و این امر را یادآوری میکند که دولتهای ملی مسئولیت جهانی دارند بهگونهای عمل کنند تا فعالیتهای انجام شده در حیطه صلاحیت یا نظارت آنها موجب وارد آمدن زیان به محیط زیست سایر کشورها یا مناطق خارج از صلاحیت ملی آنها نگردد. در اصل 7 نیز بر مسئولیت مشترک کشورها برای حفاظت از محیط زیست تأکید دارد.
«ترامپ» که در انتخابات بیشتر بر شعارهای ناسیونالیستی تأکید داشت، از این قواعد و اصول پیروی نمیکرد و بر این ادعا پافشاری میکرد که منافع ملی ایالات متحده بر اصول جهانی محیط زیست اولویت دارد، در نتیجه حاضر به رعایت مفاد توافقنامههای جهانی در زمینه حفاظت از محیط زیست نبود.
برای نمونه اگر به رویکردها و موضعگیریهای ترامپ در مورد نهادهای بینالمللی و ملی دولتی و غیر دولتی نگاهی داشته باشیم، میبینیم که با آنها زاویه داشت و بخش مهمی از مصوبات دولتهای قبل از خود را در این زمینه، نه تنها اجرا نکرد، بلکه آنها را تمسخر و تقبیح نیز میکرد. وی در یک روز سرد زمستانی، نظریه گرمایش زمین و تغییرات اقلیمی را به باد تمسخر میگرفت و توئیت میکرد: «گرمایش زمین کجاست؟»
ترامپ با این نهادها چه مشکلی داشت؟ مشکل وی صرفاً این بود که این اصول الزامآور را با رشد اقتصادی و منافع ملی در تعارض میدید و از آنجایی که از دیدگاه وی و ناسیونالیستها، اولویت باید با منافع ملی باشد، با افتخار از پایبندی به تعهدات و اصول قوانین بینالمللی در حوزه محیط زیست امتناع میورزید. نکته قابل توجه آن است که ایالات متحده امریکا یکی از عوامل اصلی انتشار گازهای گلخانهای است که نقش عمدهای در آلودگی هوا دارند.
سیاست توسعه در ایران بهشدت تحت تأثیر ناسیونالیسم ایرانی است. پرسش اساسی «عباس میرزا» که ناسیونالیسم ایرانی بر آن مبتنی است، پرسش از چرایی علل انحطاط و عقبماندگی ایران است. در پاسخ به این پرسش است که سیاست توسعه در ایران شکل میگیرد و صنعتیسازی و رشد اقتصادی اولویت مییابد.
بر این اساس، البته در سالهای بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی که بحث حفاظت از محیط زیست و مخاطرات آلودگی هوا در اجلاس و محافل جهانی مطرح میشود، محیط زیست، همچنان به دغدغه اصلی تدوینکنندگان برنامههای توسعه و روشنفکران تبدیل نمیگردد. برای این دسته از روشنفکران، بازیابی قدرت و عظمت گذشته ایران از هر امر دیگری اهمیت بیشتری دارد.
تلاش برای حفاظت از محیط زیست، نیازمند رهاشدن از بند تعلقات هویتی و اندیشیدن به جهان بر اساس رویکردی است که همه یک طبیعت و یک آینده دارند. ناسیونالیسم ایرانی حتی نتوانسته است رویکردی اتخاذ کند که آینده و طبیعت واحد و مشترک ایران را مبنای جهتگیریهای خود قرار دهد.
4- سیاستزدگی و نگاه امنیتی در تخصیص بودجه و اجرای برنامههای عمرانی یکی دیگر از علل اولویت دادن به توسعه و برنامههای عمرانی و نادیده گرفتن سیاستهای زیستمحیطی است. بر اساس این نگرش، جمعیتها را میتوان از یک منطقه به منطقهای دیگر کوچ داد، محیط زیست را دستکاری کرد، مسیر آب را به دلایل امنیتی و سیاسی از مسیر طبیعی آن منحرف کرد و… .
سالهاست که رودخانهها، دریاچهها و تالابهای متعدد در مناطق مختلف ایران خشک شدهاند، گونههای مختلف گیاهی و جانوری از بین رفتهاند، در این میان، به جای آن که این رویدادها بر اساس قواعد زیستمحیطی، مورد بررسی قرار گیرند و برای جبران آنها تدابیری اندیشیده شود، سیاست و امنیت مبنای تصمیمگیری و تصمیمسازی در نظر گرفته میشود.
به همین دلیل است که با فعالان و نهادهای مدنی که در حوزه حفاظت از محیط زیست فعالیت میکنند، برخورد امنیتی میشود. از این گذشته، این که توسعه نامتوازن است و مهمترین نتیجه آن در بسیاری از موارد، تخریب محیط زیست بوده است، بیش از هر چیز ناشی از تصمیماتی است که سیاست نقش اصلی را در آن بازی کرده است.
نگاه امنیتی و سیاسی نسبت به نهادهای مدنی به طور عام و نهادهای زیستمحیطی به طور خاص، موجب شده است که هزینه فعالیت در این زمینه بالا باشد، علاوه بر این، داشتن توجیه امنیتی و سیاسی برای اجرای بسیاری از طرحهای عمرانی ضروریتر از توجیه زیستمحیطی است و کسانی که صاحبنفوذ سیاسی هستند یا اگر اراده سیاسی برای اجرای طرحی وجود دارد، به آسانی میتوانند منویات خود را بهپیش ببرند.
برای مثال، برخی بر این باورند که در قضیه خشک شدن دریاچههایی مانند ارومیه، دریاچه نمک قم، بختگان، هامون، جازموریان و… در ایران که تقریباً از اواخر دهه هفتاد نمایان شد، دلایل متعددی وجود دارد که هریک در جای خود قابل بررسی است. اما به استناد گزارشهای رسانهای، وجود منابع عظیم «لیتیوم» در کف این دریاچهها شاید یکی از دلایل توجه ناکافی به روند خشک شدن این منابع مهم طبیعی و تعلل در احیای آن باشد (ایرنا، 14 شهریور 1401).
5- نکته آخر به ماهیت جامعه روشنفکری مربوط است. روشنفکری در ایران به طور سنتی یا تحت تأثیر اندیشه چپ بوده یا از ناسیونالیسم الهام گرفته است. در سالهای اخیر روشنفکران دینی نیز به این دو جریان اضافه شدهاند. هم ناسیونالیسم و هم اندیشه چپ و هم نواندیشان دینی، برای هیچکدام، محیط زیست در اولویت نیست.
روشنفکران ناسیونالیست، اصولاً هویت جهانی را قبول ندارند و مبنای تمامی جهتگیری و رویکردهایشان در اقتصاد، سیاست و فرهنگ، هویت ملی است که به ماهیت فعالیتهای زیستمحیطی در تعارض است. اصولاً مبنای فعالیت مدنی در جنبشهای اجتماعی نوین و نهادهای مدنی، همکاری بر اساس پیوندهای ضعیف است. روشنفکران چپ یا ناسیونالیست نمیتوانند بر اساس این پیوندها با دیگران ارتباط برقرار و از مرزهای هویتی چشمپوشی کنند.
از این گذشته، در مورد روشنفکرانی که از اندیشه چپ تأثیر پذیرفتهاند نیز باید گفت، از آنجایی که بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، توجه به محیط زیست و محافظت از آن در نهادهای جهانی مورد توجه قرار گرفت، برجسته شدن این امر، همزمان و همراه با افول و ضعف اندیشه چپ سنتی بوده است که بر اثر آن نفوذ خود را در جامعه تا حد زیادی از دست دادند و تا کنون نیز نتوانستهاند جایگاه خود را بازسازی کنند بهگونهای که بتوانند بر جریانهای مختلف اجتماعی مؤثر واقع شوند یا حتی خود جریانساز باشند.
روشنفکران دینی نیز بیش از آنکه به مسائل اینجهانی بیندیشند و دغدغه اموری مانند محیط زیست را داشته باشند، بیشتر درگیر احیا و در مواردی اصلاح دین بودهاند. بخشی از این روشنفکران به دنبال آشتی میان دین و دنیای جدید برآمدند اما مباحثی که مطرح میکردند آنچنان کلی و انتزاعی بود که نمیتوانستند به امری عینی مانند حفاظت از محیط زیست بپردازند.
مطالب مرتبط: