لئو تولستوی داستان کوتاهی دارد با عنوان سه پرسش؛ این داستان به پادشاهی میپردازد که مطمئن است اگر پاسخ سه پرسش را بداند، شکست نخواهد خورد!
به گزارش پایگاه خبری بهره ورنیوز به نقل از دنیای اقتصاد، این سه پرسش عبارتند از :
اول: چه زمانی بهترین زمان برای عمل کردن است؟
دوم: با چه افرادی باید ارتباط برقرار کرد و به سخنان چه افرادی باید گوش سپرد؟
سوم: چه کاری همیشه مهمترین کار برای انجام دادن است؟
داستان با تلاش پادشاه و جستوجوی او برای یافتن پاسخ شکل میگیرد؛ خواندن آن به خواننده واگذار میشود. اما اگر همین سوالها را از خود یا از دیگران در مشاغل مختلف بپرسیم؛ چه جوابهایی خواهیم گرفت؟ میتوانید برای فهمیدن رویکرد و چارچوب ذهنی مدیران یک بخش یا سازمان، پژوهشی دم دستی و ساده با آن بسازید.
پرسشها آغاز اندیشیدن، کشف، اختراع و ضرورتی برای فعال شدن سازوکار شناختی ما هستند؛ آزمونی برای عمق و قدرت اندیشیدن! اما انسان ذاتا از پرسش گریزان است؛ شاید این بیمیلی ریشه در طبیعت ابنای بشر داشته باشد که متمایل به کاهش پردازش و صرفهجویی در انرژیسوزی است.
شاید انسان نمیتواند پیوسته در پرسش و تحلیل، غوطهور شود. اما پیمایش زندگی بدون پرسشگری هم ممکن نیست. اما به هر حال «ما پرسیدن را دوست نداریم (داوریاردکانی)». در واقع با نپرسیدن روزگار آرامی داریم. اما در فقدان روحیه پرسشگری، شاید برای بسیاری از مسوولیتها کارآمد نباشیم.
تغییر، کنش و واکنش، برنامهریزی و بسیاری از وجوه زندگی مدیریت به کیفیت پرسشگری او میتواند مربوط باشد. پرسش سنگ بنا و اولین گام مدیر باید باشد. پرسشها تا سرحد استرسزا شدن قابل توسعه است. البته اینجا توصیه به نپرسیدن نیست بلکه شاید بهتر باشد راهی برای مدیریت استرس پیدا کنیم ولی از پرسیدن صرفنظر نکنیم.
«کلمه پرسشی به خودی خود، پاسخها را بیرون میکشد و در دل آن پاسخها راهبردهایی برای اجرای تکالیف وجود دارد. به عنوان نمونه، مجسم کنید برای جلسه مهمی آماده میشوید که قرار است ایدهای را به دیگران بقبولانید و حمایت افراد را جلب و سازماندهی کنید.
میتوانید به خودتان بگویید: من بهترینم. کاری که ندارد، مثل آب خوردن است و این میتواند جهش هیجانی کوتاهمدتی به شما بدهد. اما اگر در عوض از خود بپرسید: یعنی میتوانم حسابی ایدهام را به آنها بقبولانم؟؛ تحقیقات نشان میدهد در این حالت، خود را به ابزاری مجهز میکنید که تاثیر عمیقتر و دوامی طولانیتر دارد.
به عقیده پژوهشگران، گفتوگوی ذهنی سوالی میتواند افکار مربوط به دلایل خودسامان و ذاتا انگیزشی، برای دنبال کردن هدف القا کند (کتاب فروشندگی؛ دانیل اچ. پینک).» بیتردید پندار و واگویههای تحریککننده، حال خوشی فراهم میکنند اما پرسشها هستند که بسته به موقعیت، به بنیانهای قبلی (درست و نادرست) میپردازند و فرضیهسازی برای حل مساله را تحریک میکنند.
شعر «شش خدمتکار صادق» اثر رودیارد کیپلینگ (Rudyard Kipling) به عنوان شیوهای مدیریتی برای بررسی رویکردها و عملیات جاری و ارائه پیشنهادهایی با هدف بهبود عملکرد، با نگاه به اهمیت پرسشگری وارد متون مدیریت شده است.
از این شیوه که شامل پرسشهایی درخصوص عملکرد سازمان است، برای بررسی مشکلات فردی هم، به عنوان چارچوبی در مصاحبه و به عنوان ابزاری توانمند در یک محیط کارگاهی در مدیریت عملکرد، میتوان استفاده کرد. این ابزار سازوکار مفیدی برای نقشهبرداری از فرآیندهای موجود و پشتیبانی پیوسته از عملکرد فراهم است.