نوآوریها و نارضاییها

هوش مصنوعی و سایر فناوریهای جدید می توانند هراس انگیز باشند، اما چندان روشن نیست که چه در پیش است. اینجاست که جملۀ معروف آنتونیو گرامشی، متفکر مارکسیست، به ذهن متبادر میشــود: «دنیای قدیم رو به مرگ اســت، دنیای جدید در تقالی زاده شــدن. در این دوره فترت نشــانه های بیمارگونه در انواع بسیار مختلف پدیدار میشوند».

به گزارش پایگاه خبری بهره ورنیوز به نقل از آینده نگر، دایان کویل، پژوهشگر حوزه علم و فناوری در یادداشتی نوشته است:

در عرض چند ماه، شــبح هوش مصنوعی همــه جهان را فراگرفت. عرضۀ چتجیپیتــیChatGPT) ) مشــهورترین موج جدید از مدل‌های هوش مصنوعی مولد، در اواخر سال 2022 بر آتش نگرانی‌ها از پیامدهای فاجعه بار احتمالی این فناوری دمید. منتقدان میگویند هوش مصنوعی می‌تواند به گســترش ســریع اطالعات نادرســت دامن بزند، دموکراســی را ذبح کند، میلیون‌ها شغل را از بین ببرد، یا حتی نسل بشر را نابود کند.

این ترس‌ها بر بحثهای مربوط به آیندە درخشــان فناوری هوش مصنوعی سایه انداخته است. گرچه پیشــرفت‌های ســریع در دهه‌های اخیر ــ محض نمونه در صنعت مخابرات و فناوری دیجیتال ــ اغلب با سرخوشی نامعقولی پذیرفته شده اند، جهشهای اخیر در هوش مصنوعی همه را نسبت به تغییرات فناورانه محتاطتر کرده است.

اکثر مردم به جار و جنجال‌های تبلیغاتی مشکوک و متوجه شده‌اند که نوآوری ممکن است همیشه چیز خوبی نباشد.

روایات بد، نتایج وحشتناک

نوآوری‌های فناورانه ــ شــخم زدن بهتر در قرون وســطی، ماشین پنبهپ اککن و بافندگی مکانیزه در قرن نوزدهم، فناوری های رایانشی در 20 سال گذشته ــ جهان را متحول کرده اند.

اما پیشرفتها هرگز بی عیب و نقص نبوده اند. هر موج نوآوری مشکلات خاص خود را دارد؛ بســیاری از مردم از نوآوری های فناوری بی بهره می مانند یا متضرر میشوند.

به اندازه خود فناوری مهم ِ تصور جوامع از نقش فناوری تقریبا است. برای اینکه تغییرات فناورانه به نفع همه باشد، باید چشم اندازی مشترک در جامعه حاکم شود. محض نمونه، به انتقال بالنسبه سریع از ســوخت های فســیلی به انرژی های تجدیدپذیر توجه کنید.

این چشم انداز که مورد پذیرش همگان است، بستر را برای اختراع سریع و پذیرش سوختهای مقرون به صرفه، از جمله فتوولتائیک و باد، فراهم کرد. فتوولتائیک  (photovoltaics)عبارت اســت از فناوری تبدل انرژی نور به الکتریسیته از راه استفاده از نیم رساناهایی که ویژگی اثر فتوولتایی دارند.

یک سیسـتم فتوولتایی با به کارگیری پانل های خورشیدی، که هرکدام از شماری از سلول‌های خورشیدی تشکیل شده اند، توان الکتریکی تولید می کند. روایت‌های بد درباره فناوری ممکن اســت به نتایج وحشتناکی بینجامد. برای مثال، ایدە ساخت کانال پاناما از سال 1903 تا 1914 نتیجە چشم اندازی غلط بود.

این آبراهی که اقیانوس اطلس و اقیانوس آرام را بــه هم متصل میکند، ابتکار فردینان دو لســپس، دیپلمات فرانسوی و طراح و سازندۀ کانال مشهور سوئز، بود که در سال 1869 کامل شد. گرچه ساخت کانال سوئز خیلی به درازا کشید و هزینۀ آن از بودجۀ تعیینشده فراتر رفته بود و وضعیت عبور و مرور کشتیها بسیار ضعیف بود، اما همچنان در اواخر قرن نوزدهم سودهای کالنی برای ســرمایهگذارانش داشت.

نوآوریهای جدید در هر دوره ای که دست بالا را داشته اند، نگرانی هایی ایجاد کرده اند دربارۀ تأثیر نوآوریها بر مشاغل. در سال 1960 ،جان اف کندی، نامزد ریاست جمهوری از حزب دموکرات، گفت:  جایگزین کردن ادامه دار انسانها با ماشینها ــ توسعۀ اتوماسیون یا خودکارسازی ــ در حال حاضر هزاران شغل را از بین میبرد و کل کارخانه ها را از دور خارج می کند. این مسئله کارگران و خانواده های کارگران را ترسانده است.

لسپس سوار بر این موفقیت، مصمم بود رؤیای دیرینۀ ســاخت یک کانال را در سراسر آمریکای مرکزی به واقعیت تبدیل کند. او، همانند برنامه هایش در ساخت کانال سوئز، چشـم اندازی قانع کننده از قدرت فناوری در اتصال جهان و تقویت تجارت ارائه داد.

اما این پروژه، با برنامه ریزی و اجرای بد، یک فاجعه مهندســی بود، و همینطور یک فاجعه انســانی که کارگران را در معرض بیماری عالمگیر طاعون یا تب زرد قرار داد. شرکت کانال پاناما ورشکسته شد و لسپس با آبروی رفته از دنیا رفت.

این چشم انداز یک سراب بود که لسپس و سرمایه گذارانش را به نابود کشاند. تارون عجماغلو و سایمون جانسون، دو اقتصاددانان برجستۀ دانشگاه امایآتی، در کتاب »قدرت و پیشرفت: مبارزه هزارساله ما بر سر فناوری و شکوفایی« با دلیل نشان میدهند که، همانند جنون ساخت کانال پاناما در قرن نوزدهم، چشمانداز کسانی هم که امروز هوش مصنوعی را توسعه میدهند و به کار میگیرند، چیزی جز خوشخیالی نیست.

این سازندگان پیشرفت فناوری را برحسب ماشینهایی می سنجدند که به سطح انسانها برســند، در نتیجه نوآوران را هدایت میکنند تا محصولاتی بسازنند که جایگزین انسان شوند. اما نویسندگان این کتاب پیشنهاد می دهند تلاشها و سرمایه گذاریها باید بر اساس ایده »مفید بودن ماشین» انجام شود، آن هم با هدف تولید فناوری هایی که به کمک انسان ها بیایند.

نوآوری و ناامیدی

بارزترین تأثیر هر فناوری جدید بزرگ این است که چگونه اقتصاد را متحول میسازد و بر مشاغل و معیشت مردم تأثیر میکند. نوآوریهایی چون جریان برق به جای نیروی بخار، تلگراف و تراکتورهای سریعتر، همگی بهره وری و خروجی کســبوکارها را متحول ســاختند. ولی نوآوریها ممکن اســت کارفرمایان را به فکر تغییر ترکیب و تعداد نیروی کارشــان بیندازند.

اما اگر تقاضــا برای محصول افزایش یابد، فناوری افزایش بهره وری خبر خوبی است؛ حتی اگر فناوری جایگزین برخی از کارگران شود، ممکن است تعداد مشاغل افزایش یابد. مصداق این ادعا را میتوان در عرضە دستگاه های خودپرداز در سال 1969 دید که هرچند تعداد کارمندان و به اصطلاح باجه داران را در بانکها کاهش داد اما تعداد کل مشــاغل را در بانکداری افزایش داد. اما اگر فناوری فقط منجر به کاهش هزینه ها و «مهارتزدایی» شــود و کارگران و کارمندان جای خود را به فناوریهای پیشرفته دهند، اکثر کارگران متضرر خواهند شد.

نوآوریهــای جدید در هر دورهای که دســت باال را داشــته اند، نگرانیهایی ایجاد کرده اند درباره تأثیر نوآوریها بر مشاغل. در سال 1960 ،جان اف کندی، نامزد ریاســت جمهوری از حزب دموکرات، گفت: «جایگزین کردن ادامه دار انســان ها با ماشــینها ــ توســعۀ اتوماســیون یا خودکارسازی ــ در حال حاضر هزاران شغل را از بین میبرد و کل کارخانه ها را از دور خارج می کند.»

این مســئله کارگران و خانواده های کارگران را ترســانده اســت. نوآوری خودکارســازی هستی و حیات کل جوامع را تهدید می کند: «این نگرانیها سالها فکر و ذهن سیاســتمداران را مشغول کرده بود. در جریان انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده در سال 1992 ،بیل کلینتون، نامزد حزب دموکرات، با وعده معرفی برنامه های بازآموزی و اجرای راهبردی در خدمت ایجاد «تحصیلکرده ترین نیروی کار جهان» به نگرانی در مورد خودکارسازی پاسخ داد.

او هشدار داد که اگر این برنامه اجرا نشود: «روند نزولی در دســتمزدها و مزایا، افزایش هزینه های مراقبتهای بهداشتی و درمانی و ناامنی شغلی به روال معمول بدل خواهد شد.»

نوآوریهای فناورانه ــ شخم زدن بهتر در قرون وسطی، ماشین پنبه پاککن و بافندگی مکانیزه در قرن نوزدهم، فناوری های رایانشی در 20 سال گذشته ــ جهان را متحول کرده اند. اما پیشرفت ها هرگز بی عیب و نقص نبوده اند. هر موج نوآوری مشکلات خاص خود را دارد؛ بسیاری از مردم از نوآوری های فناوری بی بهره می مانند یا متضرر میشوند.

موج فناوری جدید این نگرانی ها را دوباره زنده کرده است. محققان اُپن ای آی و دانشگاه پنســیلوانیا تخمین زده اند که نیمی از وظایف  50 درصد مشاغل ایالات متحده را میتوان با هوش مصنوعی تقریبا انجام داد. با این حال، به گواه تاریخ، ترس از افزایش بیکاری ناشی از آن بی اساس بوده است.

در واقع، بر خلاف اظهارات گسترش فناوری عموما عجم اغلو و جانسون که ربات سازی و خودکارسازی مشاغل را محدود و دستمزدها را کاهش داده است، اقتصاددانان بر این باورند شرکتهایی که بیشترین بهره را از خودکارسازی برده اند، مشاغل خود را گسترش داده اند و دستمزد بیشتری هم می پردازند.

کارشناسان هنوز بر ســر این ســؤالات بحث دارند؛ با اینحال، رایج ترین ســؤال این اســت، همانطور که دیوید اوتور، اقتصاددان برجســته از دانشگاه ام ای تی، در عنوان مقاله ای بیان میکند: «چرا هنوز این همه شــغل وجود دارد؟» پاسخ کوتاه این است: فناوری به این سادگیها نیاز به نیروی کار انسانی را از بین نمیبرد، بلکه ماهیت مشــاغل در یک جامعه و درنتیجه انواع کارگـران مورد نیاز جامعه را تغییر میدهد.

خودکارســازی اغلب سطح مهارت مورد نیاز برای انجام کارهای موجود را کاهش می دهد، پدیدهای که صنعت نساجی نیوهمپشــایر را در قرن نوزدهم شکل داد. عرضە ماشینهای جدید مشــاغل جدیدی برای مهندسان بســیار ماهر ایجاد کرد، آنهم با دستمزد بالا، که میتوانستند تجهیزات جدید را تعمیر و بهتر کنند.

اما هرچه فناوری نساجی یکدست تر شد و ساختار یافت، نیاز به مهندس متخصص هم از بین رفت، چرا که اکنون کارگران می توانند ماشین ها را تعمیر کنند. هرچه تقاضا برای محصولات نساجی و اقتصاد بیشتر گسترش یافت، تعداد مشاغل موجود نیز افزایش پیدا کرد. در نتیجه همــه کارگران این بخش، نه فقط متخصصان، از دســتمزد بالاتری برخوردار شدند.

رام کردن غولها

هر پیامدی ممکن است. نتایج اجتماعی خودکارسازی را خط مشی های سیاسی و تصمیات سازمانی تعیین می کنند و در تاریخ می توان به چند راه حل به دردبخور رسید؛ بالاخص در تجربه انقلاب صنعتی که بسیار آموزنده است. در پی گسترش معادن و راه آهنها و کارخانجات نساجی کــه با نیروی بخار کار می کردند، مشــکلات جدیدی به وجود آمد و نابرابریهای بزرگی ایجاد شد.

دولتها در واکنش به این مشکلات دایره عمل خود را گســترش دادند. شروع کردند به تعیین معیارهایی برای برقراری ارتباطات و ایمنی محصولات، و بســتر را برای آموزش فراهم کردند، حال آنکه جامعه نیز با تأسیس اتحادیه ها و تعاونی ها و انجمن های آموزشی و کتابخانه های عمومی که با کمکهای مردمی اداره می شــدند، به تغییرات پیشآمده پاسخ داد. پیشرفت را نه فقط فناوری که موازنۀ اجتماعی هم به ارمغان آورد، موازنه ای که سعی کرد تضمین دهد مزایای نوآوری به نفع همه توزیع شود.

عجم اغلو و جانسون نشان می دهند که چگونه پویایی مشابه قرن نوزدهم در اواســط قرن بیستم هم رخ داد. پس از جنگ جهانی دوم، تقاضــا افزایش یافت و اقتصادهای آمریکای شــمالی و اروپا در حال توسعه بودند. اتحادیه هایی که به خوبی سازماندهی شده بودند از منافع اعضایشــان تمام قد دفاع میکردند. آموزش عمومی گسترده تر شد و دولتها نظارت بر بازارها را از مسئولیت های اصلی خود دانستند. بر این اساس، بسیاری از کشورهای غربی برنامه ریزی اقتصادی را پذیرفتند، و در نتیجه ســازمان های دولتی نوعی جهت گیری راهبردی را برای سرمایه گذاران و مشاغل خصوصی تعیین کردند و زیرساختهای لازم و خدمات عمومی را هماهنگ کردند.

حال باید دید چگونه می توان در قرن حاضر هم به چنین نتایجی دســت یافت. برخی از توصیه های عجم اغلو و جانسون، که متضمن انحلال شــرکتهای بزرگ فناوری اســت، مســتلزم اقدامات دولت ایاالت متحده است که بسیار بعید است. اما پیشنهادات نویسندگان برای اجرای بهتر قوانینی که از رقابت محافظت می کنند و انحصارها را مســدود میس ــازند، واقعبینانه ترند. گرچه بعید است که دولت ها تلاش کنند غولهای فناوری را از بین ببرند، تلاش آنها در مهار این شرکت ها بسیار تعیین کننده و سرنوشت ساز خواهد بود.

مانند بســیاری از کتابها در انتهای این کتاب نیز فهرســتی از پیشــنهادها آمده که بسیار مفصل و البته دلسردکننده اند: مالیات بر تبلیغات دیجیتال، گسترش طرحهای آموزشی، ایجاد شبکه ایمنی اجتماعی قویتر، وضع مالیات بر ثــروت فناوران، معیارهای زندگی کارگران را بهبود میبخشد و رفتار [بهره کشانۀ] شرکتهای فناوری را تعدیل می کند.

اما این فهرســت پیشنهادی ــ ولو بتوان در فضای سیاســی دوقطبی اکثر دموکراســی های غربی اجرایشان کرد ــ به چشم انداز مثبتی نمی انجامد، چشــم اندازی که بتواند تضمین دهد فناوریهای دیجیتال رفاه همگانی و خیر عمومی به ارمغان میآورند.

هوش مصنوعی و سایر فناوریهای جدید می توانند هراس انگیز باشند، اما چندان روشن نیست که چه در پیش است. اینجاست که جملۀ معروف آنتونیو گرامشی، متفکر مارکسیست، به ذهن متبادر میشــود: «دنیای قدیم رو به مرگ اســت، دنیای جدید در تقالی زاده شــدن. در این دوره فترت نشــانه های بیمارگونه در انواع بسیار مختلف پدیدار میشوند». این نشانه ها بی درنگ آشکار می شوند. فقط چندان روشن نیســت که آیا ممکن است پس از مرگ دنیای قدیم دلتنگ آن شویم.

منبع: فارن افرز

اشتراک گذاری:



دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *