کارآفرینی بایستی با آموزش و تکنیکهای جدید آموزشی توسعه داده شود. از میان این تکنیکها میتوان به مهارتهای تفکر سیستمی و سبکهای تصمیمگیری اشاره کرد که برای بقا در محیطهای رقابتی و توسعه نوآوری بسیار مهم هستند.
به گزارش پایگاه خبری بهرهورنیوز، با گذشت زمان همه چیز به طور طبیعی پیچیدهتر میشود. در واقع گذر زمان پیچیدگی را تغییر میدهد به نحوی که مشکل امروز، راه حل دیروز تلقی میشود و این چالشهای اقتصادی و اجتماعی در سراسر جهان، سبب ایجاد انگیزه برای ایده توسعه فعالیتهای کارآفرینی بیشتر، شده است و به خاطر همین چالشها و ابهامات، مفهوم تفکر کارآفرینی توسط ریچارد کانتیلون، پدر تفکر کارآفرینی در قرن ۱۷ مطرح شد که کارآفرینی را به عنوان «خود اشتغالی از هر نوعی» تعریف میکرد.
مهمتر از همه، میتوان گفت که تفکر کارآفرینی یک ذهنیتی است که بر روی یادگیری در مورد فرصت و استفاده از موقعیت در یک مسیر واحد و منحصر به فرد تاکید دارد. منتها با توجه به تغییرات و پیچیدگیهای جوامع و به دنبال آن تغییرات در کسب و کارها، دیگر مدل کارآفرینی سنتی نمیتواند برای این محیط مدرن کارایی داشته باشد و ادامه دادن ریسک زیادی را با خود به همراه دارد. مطالعات هم نشان دهنده این است که رویکرد کارآفرینی سنتی باید تغییر کند.
با توجه به این توافق، کارآفرینی مانند هر موضوع دیگری که نیاز به آموزش دارد، یک مهارت است و باید یاد گرفته شود. برخی از دیدگاهها کارآفرینی را یک اصل ذاتی میپندارند و بر این نظرند که یک کارآفرین به طور ذاتی کارآفرینی میکند در صورتی که برخلاف این دیدگاه رایج، کارآفرینی شاخهای از دانش است و مانند هر رشته علمی دیگری قابل یادگیری است. اگرچه خود کارآفرینی در بردارنده عوامل فرهنگی و تجربی است ولی میتوان آن را به تدریج با آموزش بهبود بخشید.
چرا که آموزش کارآفرینی شانس اینکه فردی، یک کارآفرین موفق شود را افزایش میدهد، سطح دانش را با توسعه فهم و آگاهی از کارآفرینی بالا میبرد و نگرش و گرایش مثبت را ترویج میکند. در واقع آموزش کارآفرینی به عنوان یک مدل آموزشی در نظر گرفته میشود که نگرشها، روندها و انگیزهها را تغییر میدهد.
از این رو، این امر بر این نکته تاکید دارد که کارآفرینان، کارآفرین به دنیا نمیآیند و مستعد آموزش و یادگیری هستند. آموزش کارآفرینی تمام توجه را به این دیدگاه جلب میکند که از کاندیداهای جوان کارآفرین حمایت میکند تا پتانسیل کارآفرینیشان را نشان دهند و آنها را تشویق میکند تا کسب و کار خودشان را راهاندازی کنند. آموزشی که وظیفه اصلی آن تربیت کارآفرینان آینده و تقویت و توسعه مهارتهای کارآفرینان فعلی باشد.
تمامی نتایج تحقیقات نشان میدهند، آموزش کارآفرینی باید از سنین پایین شروع شود و در تمام سطوح مختلف آموزشی وجود داشته باشد. چرا که کارآفرینی منبع کشف و تخیل و در مجموع قدرت اقتصاد است. از اینرو، در کشورهایی که کارآفرینی وجود ندارد یا فعالیتهای کارآفرینی خیلی کم باشد، سطح رفاه اقتصادی هم پایین است.
به طوری که با افزایش سریع جهانی شدن و رقابت، دولتها در فراهم کردن بودجه مناسب برای آموزش و تحصیلات بالاتر با مشکل مواجه میشوند، نیاز به نیروی انسانی ماهر و بسیاری از عوامل دیگر که دانشگاهها نیاز دارند تا ساختار کارآفرینی را تغییر دهند، نیز افزایش مییابد.
بنابراین، کارآفرینی بایستی با آموزش و تکنیکهای جدید آموزشی توسعه داده شود. از میان این تکنیکها میتوان به مهارتهای تفکر سیستمی و سبکهای تصمیمگیری اشاره کرد که برای بقا در محیطهای رقابتی و توسعه نوآوری بسیار مهم هستند.
مهارت تفکر سیستمی
تفکر سیستمی را میتوان به عنوان رویکردی برای بررسی و درک مسائل پیچیده از دیدگاه کل نگر تعریف کرد. برخی محققان هم تفکر سیستمی را به عنوان یک «روش مشاهده سیستمها از دیدگاه وسیعتر» توصیف کردند که کیفیت فرایند تصمیمگیری را بهبود میبخشد.
از آنجایی که امروزه یکی از مشکلات اساسی جامعه ما نگاه جزئی به مسائل اطراف است، تفکر سیستمی میتواند این مشکل را حل کرده و سبب نگاه جامعتر ما به برخی مسائل شود. از اینرو، تفکر سیستمی تفکری است که از آن در موقعیتهای چالش برانگیز و با در نظر گرفتن تعامل بین اجزا استفاده میشود.
در واقع ایده اساسی که پشت تفکر سیستمی قرار دارد نیز، همین است که وقتی ما با مسئلهای مواجه میشویم بایستی تمام جوانب آن را در نظر بگیریم و به تک تک روابط دقت داشته باشیم و با رویکرد کل نگری آن مسئله را مورد بررسی قرار دهیم.
به علاوه، کارآفرینی هم میتواند با افرادی شناخته شود که مسائل و رویدادهای پیچیده را در یک چهارچوب کل نگر قرار میدهند و تصمیمات درستی میگیرند. البته برای درک تفکر سیستمی اولین چیزی که ضرورت دارد تعریف خود سیستم است. سیستم به گروهی اطلاق میشود که متشکل از واحدها و بخشهای مختلف وابسته و به هم پیوسته است و بر اساس یک برنامه کلی بنا شده که به سمت هدف مشترکی جهت داده شود تا نتیجه معینی به دست آورد.
با این حال، رویدادها و وقایع طبیعی در علوم میتوانند به عنوان سیستم تعریف شوند. به طور کلی، سیستمها به سه گروه تقسیم بندی میشوند: کارکرد (منافع)، ساختار(فرم) و رفتار (پویایی)، که در اینجا تفکر سیستمی، ارزیابی سیستماتیک درک موقعیت با در نظر گرفتن دیدگاه سیستم است.
به عبارتی تفکر سیستمی توانایی جوامع را برای درک سیستم افزایش میدهد و مشکلات پیش رو را با در نظر گرفتن عوارض جانبی و تبعات منفی راه حلها مورد بررسی قرار میدهد، یعنی رویکرد تفکر سیستمی در حالی که افراد به دنبال راه حلهایی برای مشکلاتی که با آنها روبرو می شوند، هستند، به آنها کمک و راهنمایی میکند. بنابراین مهارتهای تفکر سیستمی برای درک وقایع پیچیده و حل مشکلات بغرنج ضروری هستند.
سبکهای تصمیم گیری
همه افراد در زندگیشان و سازمانها برای اهدافشان تصمیمات زیادی میگیرند. بعضی از این تصمیمات منجر به نتایج مطلوب و برخی دیگر نتایج نامطلوبی را به همراه دارند.
امروزه تصمیمگیری به یک علم تبدیل شده تا یک هنر، و دانشجویان قبل از اینکه وارد بازار کار و یا شرکتهای صنعتی شوند، نیاز به این دارند که به مهارتهای بیشتری مجهز شوند و با این همه، موسسات آموزشی این مهارتها را به درستی آموزش نمیدهند تا مشکلات را بتوانند حل کنند و برای مسائلی مانند مسائل جامعه شناسی، مهندسی و مهارتهای طراحی تصمیمگیری کنند.
از آنجایی که تغییرات سریع در زندگی ما، با علم صورت میگیرد، برای اینکه با این سرعت همگام باشیم، تفکر منطقی و فناوری اطلاعات ما بایستی به تواناییهای تصمیم گیری مجهز باشد. به طور کلی، تصمیم گیری علمی برای توسعه و ارتقای تواناییهای یادگیری دانشجویان، سواد علمی، درک مفهومی، پژوهش علمی و نگرش و ارزشهای اجتماعی مهم و ضروری است.
اگر فرایند تصمیم گیری را به دو دسته شهودی و تحلیلی تقسیم کنیم، تصمیمات شهودی، تصمیماتیاند که به طور خودسرانه گرفته میشوند و با هیچ داده و اطلاعاتی پشتیبانی نمیشوند و در برخی از موقعیتهایی که نیاز به تصمیم گیری ساده و سطحی است، این رویکرد از تصمیم گیری میتواند موفق باشد.
ولی وقتی که افراد با موقعیتهای تصمیم گیری پیچیدهای مواجه میشوند که نیاز به اطلاعات دارند، تصمیم گیرندگان متوجه میشوند که در نهایت تصمیماتشان از قضاوتهای ارزشی منحرف شده است.
منبع: کارآفرین نیوز