ایده‌های خوب و بد؛ تعیین‌کننده سرنوشت ما

بررسی دقیق و موشکافانه و مداوم و بی‌وقفه سیاست‌ها باید یک عنصر حیاتی در سیاستگذاری عقلانی باشد. 

به گزارش پایگاه خبری بهره ورنیوز به نقل از روزنامه دنیای اقتصاد، دکتر جعفر خیرخواهان در یادداشتی نوشته است:

جان مینارد کینز در سال۱۹۳۶ درباره اهمیت ایده‌ها می‌گوید: «ایده‌های اقتصاددانان و فیلسوفان سیاسی، چه زمانی که درست و چه زمانی که نادرست باشند، قدرتمندتر از آنی هستند که معمولا تصور می‌شوند. به راستی که عده اندکی بر جهان حکم می‌رانند. مردان عمل، کسانی که خود را کاملا مصون از هرگونه نفوذ فکری دیگران می‌پندارند، معمولا برده فکری یک اقتصاددان در گذشته هستند.

دیوانگان بر سریر قدرت که نجواهای جمعیت را می‌شنوند، شوروحال خود را از نوشته‌های یک یادداشت‌نویس دانشگاهی چند سال پیش می‌گیرند. مطمئنم درباره قدرت منافع خاص نسبت به نفوذ تدریجی ایده‌ها خیلی اغراق شده است… این ایده‌ها و نه منافع خاص هستند که در هر دو راه خیر یا شر مهم و خطرناکند.»

دو قرن پیش از کینز هم دیوید هیوم در سال1741 دقیقا همین را نوشت: «اگرچه انسان‌ها حکم‌پذیری خیلی زیادی از منافع دارند، با این‌حال حتی خود منافع و همه امور انسانی، یکسره زیر حکم و اداره فکر و نظر هستند.» و همین تازگی‌ها دیردی مک‌کلاسکی اقتصاددان شهیر نیز عنوان کتاب خود «برابری بورژوازی: چگونه ایده‌ها، نه سرمایه یا نهادها جهان را ثروتمند کردند» را به چنین نتیجه‌گیری‌ای اختصاص داد.

همه اینها نگارنده را  به یاد «گزارش کمیسیون رشد و توسعه» انداخت که انتشار آن در سال2008 و همزمان با بحران مالی جهانی باعث شد تا کمتر دیده شود و مورد توجه قرار گیرد. البته در ایران سردرگم آن سال‌ها با فوران رانت نفتی دوره احمدی‌نژاد که ایده مسلط توزیع و تقسیم منابع و منافع بود، اصولا نه گزارش به چشم کسی آمد و نه درس‌ها و یافته‌های آن خریدار و خواننده‌ای در سطوح بالای تصمیم‌گیری پیدا می‌کرد.

این گزارش بسیار جالب با نظارت علمی مایکل اسپنس و رابرت سولو هر دو از برندگان جایزه نوبل اقتصاد تهیه شد. تیم پژوهشی این گزارش برای درس گرفتن از نمونه‌های موفق رشد اقتصادی در سال‌های پس از جنگ جهانی دوم در نهایت به 12کشوری رسید که طی یک دوره حداقل 25ساله به نرخ رشد 7درصد و بیشتر دست یافتند. کل گزارش در پنج درس اصلی قابل خلاصه‌شدن است: 1- این 12 کشور نهایت استفاده و بهره را از امکانات اقتصاد جهانی بردند. 2- ثبات اقتصادکلان را حفظ کردند. 3- نرخ‌های بالای پس‌انداز و سرمایه‌گذاری داشتند. 4- به بازارها اجازه تخصیص منابع را دادند. 5- رهبران و دولت‌هایی با درجه بالای قابلیت، پایبندی و باورپذیری داشتند.

خلاصه‌تر کردن گزارش می‌شود انجام سه کار برای افزایش رشد: 1- گشودگی اقتصادی، 2- شمولیت و فراگیری اجتماعی و 3- دولت کارآمد. در نقطه مقابل آن سه کاری که نباید کرد: 1- درون‌گرایی، 2- طرد و حذف (تقسیم جامعه به خودی و غیرخودی) و در نهایت 3- متورم و فشل شدن دولت. با این سه کار اقتصاد راکد و متوقف می‌شود.

پس ایده‌ها نقشی اساسی در رشد و توسعه اقتصادی کشورها ایفا می‌کنند. در واقع توسعه هر کشور بیش از هر چیزی به متوقف کردن ایده‌ها و سیاست‌های بد و نیز اجرای واقعی و درست ایده‌ها و سیاست‌های خوب وابسته است. مغالطه‌ها و ایده‌های احمقانه باید شناسایی شوند، مورد حمله و انتقاد قرار گیرند و از سوی همگان رد و مردود اعلام شوند.

اعضای کمیسیون و سایر رهبران فکری و سیاسی و اقتصادی، با انبوه تجربیاتی که داشتند به این جمع‌بندی رسیدند که اهمیت کارکرد ایده‌ها را نباید نادیده و دست‌کم گرفت. کشورهای موفق در رسیدن به رشد بالا، بیش از هر چیز مدیون محیطی بودند که در آن همه ایده‌ها، چه خوب و بد، در معرض بحث و اظهارنظر و مجادله و مناظره دقیق علمی و منطقی قرار گرفتند.

کشورهای موفق فرآیند سیاستگذاری را به دوایر و محافل دولتی محدود نکردند. در بسیاری از این کشورها، دایره نقش‌آفرینی بازیگران بسیار گسترده‌تر بود؛ به‌طوری‌که انواع اندیشکده‌ها و اتاق‌های فکر، دانشگاه‌ها، مطبوعات و کمیسیون‌های تحقیق و بازنگری مستقل حضور فعالی داشتند. کشورهایی که رژیم‌های اقتدارگرا و خودکامه دارند خود را از برخی از این عناصر مانند مطبوعات و رسانه‌های مستقل قدرتمند محروم کرده‌اند.

پس طبیعی است که چنین حکومت‌هایی در معرض اشتباهات سیاستی بیشتری قرار گیرند، نسبت به جامعه‌ای که در آن بحث و مجادله آزادتر اجازه می‌دهد تا اشتباهات برملا شوند و در برابر تکرار اشتباهات مقاومت بیشتری می‌شود. با این حال نمونه‌هایی از نظام‌های خودکامه و اقتدارگرای کاملا موفق نیز داریم که بحث و مناظره جدی و واقعی را تشویق کردند.

در نمونه کشورهای با رشد بالا چند کشور در بخشی از فرآیند رشد خود تحت تسلط نظام تک‌حزبی بودند. در همه این کشورها، کیفیت بحث و مناظره بسیار بالا بود اگرچه از چشم عموم مردم و دنیای خارج پنهان مانده بود. پس ندیدن بحث و مناظره در برخی کشورهای موفق به معنای نبودن آن نیست.

به گفته مونتک سینگ اهلووالیا، معاون وزیر برنامه‌ریزی هند که یکی از تهیه‌کنندگان این گزارش بود «هدف اصلی ما نه خلاصه کردن وضعیت دانش فعلی درباره رشد اقتصادی، بلکه آماده کردن یک گزارش به حد کافی کوتاه برای نخست‌وزیران، روسای‌جمهور و رهبران کشورها است. گزارشی که شاید به آنها کمک کند به ماهیت راهبردهای رشد پی ببرند و پرسش‌های درستی از وزرا و مشاوران خود بپرسند.»

از نظر وی سیاستگذارها دو وظیفه اصلی دارند. نخست کوشش در اجرای سیاست‌هایی که به رشد کمک می‌کند؛ همان وظیفه‌ای که کارشناسان رشد مرتب درباره‌اش صحبت می‌کنند. اما وظیفه دوم برخورد و مقابله با تعداد زیاد ایده‌های بدی است که انواع افراد و گروه‌ها پیشنهاد می‌دهند و سیاستگذار باید قادر به شناسایی و متوقف کردن آنها پیش از اجرا شدن باشد.

در گزارش کمیسیون رشد از اعضای کمیسیون و سایر کارشناسان خواسته شد دو یا سه تا از بدترین ایده‌هایی  را که برخورد کرده‌اند بازگو کنند. بدترین ایده تقریبا به یارانه دادن به انرژی و سوخت‌های فسیلی تعلق گرفت. این نوع یارانه‌دهی بسیار وسوسه‌کننده است؛ چون نیازی به هیچ‌گونه صرف هزینه واقعی دولتی ندارد، بلکه فقط کافی است دولت به شرکت نفت بگوید فرآورده‌های خود را زیر قیمت‌های بازار بفروشد.

این یارانه به طبقات ثروتمند و متوسط جامعه نفع می‌رساند؛ کسانی که بسیار بیشتر از فقرا سوخت مصرف می‌کنند. دولت‌ها در عوض چنین سیاست بدی باید اجازه دهند بنزین و گازوئیل به قیمت بازار فروخته شود. سپس از این درآمد فروش یا مالیات برای سرمایه‌گذاری در فعالیت‌هایی که واقعا مهم است مانند آموزش عمومی یا زیرساخت‌ها استفاده کنند.

بدتر اینکه در زمان بلندمدت‌تر، یارانه سوخت فسیلی به ایجاد زیرساختی می‌انجامد که برای جهان درگیرشده با تغییرات اقلیمی مناسب نیست و کشورها را در مسیر ناپایدار قرار می‌دهد. بنابراین، این سیاست بد تاثیری عمیق‌تر نسبت به تخصیص ناکارآی منابع در زمان حال می‌گذارد. سیاست بدی که کشورها را با چالش‌های بزرگ برای سال‌های زیادی در آینده مواجه می‌کند.

با بحث و مناظره است که ایده‌های خوب خود را نشان می‌دهند و در معرض بازاندیشی و انتقاد سازنده قرار می‌گیرند. اما مناظره‌ها به ایده‌های بد نیز آلوده می‌شوند. چنین حالتی دو مشکل برای سیاستگذار ایجاد می‌کند. نخست اینکه باید ایده‌های بد را شناسایی و جلوی اجرای آنها را بگیرد؛ چون آنها پیشنهادهای ظاهرفریب و غلط‌انداز اغلب امیدبخشی به نظر می‌رسند.

در گزارش کمیسیون رشد، فهرست تمثیلی و روشنگری از «ایده‎های بد» آورده شده است که اغلب وارد مناظره‌ها می‌شوند و باید در برابرشان مقاومت کرد. این توضیح هم در گزارش داده شده است که دقیقا همان‌طور که توصیه‌های ما برای سیاست‌های خوب مشروط و مقید هستند؛ به‌نحوی‌که باید از رویکردهای «یک اندازه واحد مناسب برای همه» پرهیز کرد و سیاست‌ها را متناسب با شرایط خاص هر کشور اجرا کرد، فهرست سیاست‌های بد نیز باید به همین ترتیب مشروط و مقید شود.

در برخی وضعیت‌ها و شرایط شاید اتکا و توسل محدود یا موقت به برخی سیاست‌های [بدی] که در زیر آمده است توجیه داشته باشد، اما وزن غالب شواهد حاکی از این است که چنین سیاست‌هایی هزینه‌های سنگینی به همراه دارند و به اهداف ابرازشده خود- که اغلب قابل تحسین هستند- معمولا با سایر ابزارها بسیار بهتر می‌رسیم.

* یارانه‌دهی به انرژی به استثنای یارانه‌های بسیار محدودی که به سمت اقشار کاملا آسیب‌پذیر جامعه هدف‌گذاری شده باشند.

* مقابله با بیکاری با اتکا به اشتغال دولتی به‌عنوان «آخرین راه چاره اشتغال‌زایی». چنین سیاست بدی را نباید با کارهای عمومی ازقبیل طرح‌های اشتغال روستایی اشتباه گرفت که تور ایمنی اجتماعی ارزشمندی فراهم می‌کنند.

* کاهش دادن کسری بودجه، به علت الزامات اقتصادکلان کوتاه‌مدت، با کاهش مخارج سرمایه‌گذاری زیرساختی (یا سایر مخارج عمومی که بازده اجتماعی زیادی در بلندمدت عاید می‌کنند)‌.

* دادن حمایت‌های زمان باز و نامحدود به بخش‌ها، صنایع، بنگاه‌ها و مشاغل در برابر رقابت. هر جا نیاز به پشتیبانی باشد، باید دوره آن محدود و با راهبرد روشن برای حرکت به سمت ساختار خود-پشتیبان مستقل همراه باشد.

* وضع کنترل‌های قیمت برای متوقف کردن تورم که گزینه بسیار بهتر سایر سیاست‌های اقتصاد کلان است.

* ممنوعیت صادرات برای دوره‌های زمانی طولانی تا قیمت‌ کالاهای داخلی برای مصرف‌کنندگان و به زیان تولیدکنندگان پایین نگه داشته شود.

* مقاومت در برابر شهری‌شدن جمعیت و درنتیجه سرمایه‌گذاری کمتر کردن در زیرساخت‌های شهری.

* نادیده گرفتن مسائل محیط زیستی در مراحل اولیه رشد اقتصادی با این استدلال که محیط زیست «کالای لوکس استطاعت‌ناپذیر» است.

* سنجش پیشرفت آموزشی و درسی فقط براساس تعداد مدارس ساخته‌شده یا حتی ثبت‌نام‌ها، به جای تمرکز بر دامنه یادگیری و کیفیت آموزش.

* حقوق پایین دادن به کارکنان دولت (شامل آموزگاران) نسبت به آنچه بازار برای مهارت‌های قابل مقایسه می‌دهد و ترکیب کردن این سیاست با ارتقا یافتن براساس ارشدیت به جای روش‌های تکاملی معتبر سنجش عملکرد کارکنان دولت و پاداش‌دهی.

* تنظیم ضعیف نظام بانکداری همراه با کنترل و دخالت مستقیم افراطی. این عامل جلوی توسعه نظام کارآی واسطه‌گری مالی را می‌گیرد که هزینه‌های بالاتری برحسب بهره‌وری دارد.

* اجازه افزایش افراطی نرخ ارز پیش از آنکه اقتصاد آماده گذار به سمت صنایع بهره‌وری بالاتر شده باشد.

فهرستی که آورده شد فقط برای مثال بود و اصلا جامع نیست. هر کشور فهرست مخصوص خود از ایده‌ها و رویه‌هایی را دارد که به نظر مطلوب می‌آیند؛ اما ناکارآمد هستند. بررسی دقیق و موشکافانه و مداوم و بی‌وقفه سیاست‌ها باید یک عنصر حیاتی در سیاستگذاری عقلانی باشد. درباره سیاست‌های از نوع بالا چنین کنکاش موشکافانه و ارزیابی دقیق باید دوچندان شود.

اشتراک گذاری:



دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *