چشمانداز شورای جهانی انرژی از پایان روزگار سوختهای فسیلی و تحولاتی که جغرافیای ژئوپلیتیکی آینده را میسازد.
به گزارش پایگاه خبری بهره ورنیوز، روزنامه شرق در تحلیلی نوشته است: مهگیری اخیر کووید19، جنگ در اوکراین، درگیری در غزه، بازآرایی صفبندیهای ژئوپلیتیکی، ظهور هوش مصنوعی و پیامدهای مخرب رویدادهای شدید آبوهوایی مرتبط با تغییرات اقلیمی، همگی بر «اقتصاد جهانی» و «نظام جهانی انرژی» تأثیر گذاشته است.
به گزارش مرکز مطالعات استراتژیک کارآفرینی به نظر میرسد که به یک پروژه عمیق برای نگارش سناریوهای جدید تا سال 2050 نیاز است تا بتوان این مسیر پرچالش را پیشبینی کرد و با خطرات احتمالی آن از پیش آگاه شد. ازاینرو «شورای جهانی انرژی» در حال ارائه دیدگاههایی درباره چگونگی تغییر آینده پیشبینیشده است.
این سند نگاهی اجمالی به بنیانهایی دارد که ممکن است مبتنی بر آن، دیدگاههایی در راستای تحقق فرصتهای مهم تا سال 2050 براساس آنها ساخته شود.
بنیانهای جدید: صخرهها و رودخانهها
نابسامانیها و تنشهای سالهای اخیر اساسا تحقق یک دنیای «جهانیشده» و «مشارکتی» را برای آینده پیشبینیپذیر منتفی کرده است. این ادعا به معنی آن است که در همه چشماندازها باید جهانی «از هم گسیختهتر» را فرض کرد.
رئوس مطالب زیر، از تمثیل «صخرهها» و «رودخانهها» استفاده و دو حالت کلیدی مختلف همکاری را بررسی میکند که میتواند وضعیت کنونی را از گسست پیشرو بیرون بیاورد و پیامدهای مطلوبتری برای آینده به همراه آورد. «صخره»، تعبیری است برای تشریح «دنیایی از شیوههای جدید همکاری در درون یا بین نهادهای شناختهشده» که بر منابع مالی، طبیعی، نظامی یا انسانی استوار هستند و بسیاری از آنها «مبتنی بر پلتفرم» تعریف میشوند و در مقیاسهای گوناگون فعالیت میکنند.
روشی که ممکن است بر حاکمیت ملی یا در یک شرکت یا شرکتهای واحد در یک صنعت، یا در داخل یک کشور، یک منطقه یا «حلقهای از شهرهای بینالمللی» که بهترین تجربه را به اشتراک میگذارند، متمرکز شود. جهانِ «صخرهها» نقش همکاری خودخواسته در جوامع، مناطق و ملتها را برجسته میکند و بر نقش طراحی منافع بازیگران خاص (محلی و کوتاهمدت) در جامعه تأکید میکند: «انتخابهای نهادی» آگاهانه که بر درک نسبتا محدودی از خود متمرکز میشوند.
از سوی دیگر، «رودخانه» تعبیری است برای تشریح دنیایی از «حالتهای جدید صفآرایی» که اغلب برای اقتصادهای دیجیتالی نوین، مناسب در نظر گرفته میشوند. این موارد را میتوان به سرعت در مجموع، مقیاسبندی کرد تا به تأثیر تحولآفرین در سطح یک نظام، دست پیدا کرد.
مقایسه ایدهها
آینده ممکن است شامل ترکیبی از هر دوِ این ایدهها یا ایدههای دیگر باشد. مدلسازی اکتشافی «مؤسسه پژوهشی و مشاوره اندراتا» ارزیابی چشماندازهای مختلف در حوزه جهانی انرژی را تأیید میکند که پیشرفت در کربنزدایی هنوز بسیار کند است و برای جلوگیری از شکست در رسیدن به آرمانهای توافق پاریس باید کارهای بیشتری انجام شود.
این درک همچنین به طور فزایندهای در تحولات دنیای واقعی در طول سالهای آینده آشکار میشود و ناامیدی به پویاییهای اجتماعی و سیاسی در تمام سناریوهای آینده برمیگردد و برخی از جزئیات آنها را تغییر میدهد و ازاینرو برخی از مفروضات اساسی برای کمیسازی را متحول میکند اما میتوان درسهای مهمی از مدلسازی اکتشافی گرفت.
یکی از این درسها «توجه به اهمیت دستاوردها در بهرهوری انرژی» است که شاید بهطور کلی، مورد توجه قرار نگرفته و بهدرستی درک نشده است. روند نزولی معیار جهانی «انرژی به تولید ناخالص داخلی»، ناشی از این واقعیت است که رشد اقتصادی زیادی در اقتصادهایی که قبلا صنعتی شدهاند، ایجاد خواهد شد؛ جایی که رشد تولید ناخالص داخلی عمدتا در بخشهای خدماتی کممصرف محقق شده است اما تمرکز بر بهرهوری انرژی در سطح عمیقتری نسبت به تولید ناخالص داخلی کلی لازم است.
در عوض، مسیر «انرژی به سرانه» در طول زمان، مهم است، بهویژه در اقتصادهایی که از پرانرژیترین مراحل توسعه خود عبور میکنند. علاوه بر محصولات کارآمدتر (لامپها، موتورهای خودرو و…)، بهرهوری انرژی فعالیتهای انسانی نیز حائز اهمیت است.
فعالیتهای انسانی کارآمدتر، به وسیله عوامل ساختاری مانند فشردهبودن توسعههای شهری و ادغام انرژی، گرما، زباله، آب و سیستمهای حملونقل هدایت میشود. همانطور که مدلسازی اولیه نشان میدهد، بهرهوری در مدل «رودخانهها» بهتر از مدل «صخرهها» است، اما در مقایسه با آرمانهای توافق پاریس، کماکان ناکافی است.
صخرهها
در مدل «صخرهها»، امیدهای جهانی و وعدههای ملی مرتبط با توافقنامه آبوهوایی پاریس با فشارهای شدید برای «امنیت انرژی»، «رقابت صنعتی» و دیگر جنبههای منافع ملی – یک «قبیلهگرایی جدید» – تهدید میشود. در بسیاری از نقاط جهان، برنامههای حذف تدریجی سوختهای فسیلی تعدیل شده یا به تعویق افتاده است و اهداف «سند مشارکت معین ملی» بهسختی برآورده میشوند.
یارانههای انرژی، مستقیمترین راه برای برآوردهکردن خواستههای پوپولیستی فزاینده قدرتمند در جهانی است که مدیران به جای توافق یا پذیرش مسئولیتهای بینالمللی، بر «قدرت ملی» تأکید دارند. به نظر میرسد ایده «موفقیت کل جهان» در دستیابی به اهداف توسعه پایدار سازمان ملل متعلق به زمان بسیار دور و سادهتری بوده است!
ژئوپلیتیک
در مدل «صخرهها»، کشورها با ایجاد «اتحاد» با دوستان سیاسی خود، در راستای تحقق امنیت و اتحاد با شرکای منطقهای برای تجارت به مقابله با فروپاشی نظم جهانی پس از جنگ سرد برمیخیزند. گاهی اوقات، کشوری مانند استرالیا، با واگرایی بین بلوکهای امنیتی و بلوکهای تجاری، چالشهایی را ایجاد میکند و تعدادی از کشورهای خارج از دو بلوک بزرگ (ایالات متحده-اروپا-خاورمیانه / چین-روسیه-ایران) فرصتهایی برای حرکت از یک بلوک به بلوک دیگر به دست میآورند.
رشد اقتصادی
رشد اقتصادی بهطور پیوسته، هرچند آهسته ادامه مییابد، اما درونسپاری و دوستسپاری در زنجیرههای تأمین به این معنی است که در این وضعیت، اقتصادهای کمتری میتوانند به «صرفه مقیاس» برسند؛ وضعیتی که در گذشته به رهایی فقرا از فقر کمک کرده بود. چین، آسیای مرکزی و خاورمیانه سطوح نسبتا بالایی از رشد بهرهوری را در مقایسه با اروپا (که در ایجاد تعادل بین امنیت انرژی و پایداری محیط زیست با مشکلاتی مواجه است)، تجربه میکنند.
در این جهان رو به گسست، مزایای صرفه مقیاس، استانداردسازی جهانی، انتشار فناوری و کارایی ناشی از تجارت بینمنطقهای به طور درخورتوجهی کاهش مییابد. گاهی اوقات، زمانی که شرایط با هم در هم میآمیزد، بهکارگیری رویکردهای جدید منجر به رشد انفجاری در سطح محلی میشود؛ اما این موفقیتها نادر هستند. در اواخر دهه 2030، تلاقی افزایش سطح بدهی ملی، تورم سرسختانه و تضعیف ارزها، اقتصاد جهانی را تحت فشار قرار خواهد داد.
بخشهای تولیدی، بهویژه آنهایی که بهسختی میتوان دامنه گسترششان را محدود کرد، برای گذار سبز در نظر گرفته میشوند، اما به دلیل اعتمادنکردن سرمایهگذاران به بخش خصوصی و محدودیتهای درآمدی در بخش دولتی، خود را در رکود خواهند دید.
مدیریت دوراهی انرژی
آمریکای لاتین که انگیزه تجاری قدرتمندی برای تندادن به تغییرات اساسی ندارد، تمرکز خود را بین صادرات هیدرواکسپورت (آبمحور) و صادرات کالا تقسیم میکند. ملتها به کشورهای درونقاره و همچنین به سوی متحدان سیاسی خارجی، بیشتر روی میآورند.
ونزوئلا و برزیل که دارای ذخایر نفت و گاز و همچنین منابع سوخت زیستی و انرژی آبی هستند، از منابع سوخت فسیلی خود برای خدمت به قدرتهای نوظهور آسیا، مالزی و اندونزی استفاده خواهند کرد. همچنین آفریقا که فاقد توان سرمایهگذاری و قدرت حکمرانی کافی برای هر چیز دیگری است، راه خود را به سمت دسترسی بیشتر به زغال سنگ و گاز طبیعی منحرف میکند.
در همین حال خاورمیانه و شمال آفریقا همکاری خود را با بریکس در جستوجوی بازارهای جدید برای سوختهای فسیلی تعمیق میبخشند. برخلاف این چالشها، با توجه به پیشرفتهایی که قبلا ایجاد شدهاند، پیشرفت به سمت پایداری زیستمحیطی در برخی مناطق ثابت است و راهحلهای پایدار بهتدریج، مقرون به صرفهتر میشوند. اما سرعت پیشرفت برای رسیدن به هدف نشست پاریس بسیار کند است.
در اروپا با وجود موارد پراکنده، مقاومت پوپولیستی در برابر اقدامات خاص، یک دستور کار سیاستی سبز در حال اجرا است. خاورمیانه یک مسیر گذار عملگرایانه مبتنی بر «فناوری جذب کربن» را دنبال میکند، درحالیکه ایالات متحده با مجموعهای از راهحلهای پایدار، از جمله بهکارگیری رژیمهای تعدیلکننده تولید کربن در راستای متعادلکردن افزایش تولید گازهای گلخانهای، تأسیسات جدید خورشیدی و بادی، مشوقهای مالیاتی برای حمایت از خودروهای الکتریکی و افزایش پیشرفتهای هستهای مدولار را مورد آزمایش قرار میدهد.
درحالیکه تعدادی از کشورهای توسعهیافته متعهد به تغییرات سریع در ساختار انرژی خود شدهاند، بسیاری دیگر در درجه اول به «دستورکار امنیتی جدید» متأثر از آن و اینکه «چه کسی» هزینههای اضافی این گذار را پرداخت خواهد کرد، توجه نشان دادهاند. چین که رهبری گروه کشورهای بریکس را بر عهده دارد، با یک چارچوب جاهطلبانه انرژی جایگزین در سراسر آسیای جنوبی و مرکزی و آفریقا پیش میرود و خود را به عنوان یک «موازنهگر» در برابر سیاستهای انرژی غرب قرار میدهد.
با وجود گذار سریع به انرژیهای تجدیدپذیر توسط صنایع سبک و خانوارها، تلاشهای منسجم جهانی که زمانی برای رسیدگی به تغییرات اقلیمی امیدوار بود، هرگز توسعه نیافت. کشورها بهطور فزایندهای به سمت یک دستهبندی جدید با عنوان «بلوکهای انرژی» عقبنشینی میکنند و «منافع ملی و امنیت انرژی» را بر «همکاری جهانی» ترجیح میدهند. تمرکز بر «سیاستهای دروننگر» در پاسخ به محدودیتهای اقتصادی و سیاسی، به اتکای شدید به منابع انرژی سنتی برای تحمل بار صنعت و مجموعهای از سیاستهای انرژی منجر میشود.
رویدادهای مخرب مرتبط با تغییرات آبوهوایی به طور فزایندهای باعث واکنش شدید پوپولیستها علیه مقاماتی میشود که گمان میرود موضوع تغییرات آبوهوایی را نادیده گرفتهاند. این واکنشهای مخرب اغلب به مداخلات ناگهانی و ناآگاهانه سیاستی منجر میشود که همه آنها نمیتوانند مؤثر عمل کنند.
مجموعهای از این سیاستها، به شکلی موزاییکی، اَشکالی از پیشرفت و رکود ایجاد میکند، درحالیکه برخی از کشورها با انرژی پاک پیش میروند و برخی دیگر بهراحتی، هنوز به انتشار کربن مشغول هستند. انتقال انرژی به اندازه اکوسیستمهای آن متنوع است؛ امری که بازتابدهنده دنیایی است که در آن «وحدت جهانی» در سیاست انرژی، جای خود را به «عملگرایی ملی» داده است.
همکاری
در حلقههای ارتباط مدل «صخرهها»، تلاشهای مقدماتی حاکمیتی بهطور دورهای، از کسبوکارها و جامعه مدنی دعوت میشود تا در جهت تحقق اهداف مشترک، از جمله پیشرفت به سمت «کربن صفر» در راستای امنیت محلی یا مزیت اقتصادی، با یکدیگر همکاری کنند.
رودخانهها
در مدل «رودخانهها»، پیشرفتهای دیجیتال و پویایی بازار، عرضه و تقاضای انرژی را تغییر میدهد. رشد اقتصادی بهصورت مقطعی و ناپیوسته اما درعینحال چشمگیر حرکت میکند و شرکتهایی که بهکارگیری فناوریهای جدید و همسوییهای زنجیره تأمین را پیش از افزایش تقاضا در دستور کار قرار میدهند، در این مسیر موفقتر خواهند بود. همانطورکه نظام پیشین همکاری بینالمللی تحت فشار قرار میگیرد، اشکال جدیدی از همکاری در سطوح مختلف ظاهر میشود:
1. تعریف پروژههای حوزه پایداری در زنجیرههای ارزش مشترک، اشتراکگذاری بهترین تجربیات در میان گروههای شهروندی، تشکیل «باشگاههای کربنزدایی» و سایر سازوکارهای مبتنی بر انگیزه و همچنین کاراییهای جدید ناشی از نوآوری در حوزه فناوری.
2. افزایش شفافیت دیجیتالی به بازیگران مرتبط با حوزه انرژی اجازه میدهد تا بهجای پاسخگویی به فرمانهای سیاستیِ صادرشده از بالا، انتخابهای راهبردی در حوزههای مطلوب خود را داشته باشند.
زمینه ژئوپلیتیکی مدل «رودخانهها»، یکی از نقاط اصلی گسست در اجماع بینالمللی است. با وجود این، درحالیکه کشورها بر اساس منافع خود عمل میکنند، اما در ائتلافهای موردی و در سطوح گوناگون دیگر نیز گرد هم جمع میشوند. سیاستمداران برای حمایت از «سیاستهای صنعتی سبز» با هدف «بهبود مزیت رقابتی داخلی» و «ایجاد مشاغل خوب» در مناطق نوظهور اقتصادی، از آرزوها و نگرانیهای خود برای آینده حوزههای فعالیتهایشان بهره میبرند.
رشد اقتصادی، پراکنده اما کماکان قابلتوجه است و مزایای خوبی برای شرکتهایی خواهد داشت که در زمان مناسب بر توسعه فناوریهای جدید و ایجاد همسویی در زنجیرههای تأمین تغییر جهت داده و ریسک کردهاند. آنها مزد این قمار بزرگ را زمانی خواهند گرفت که بخشهای پیشران بازار و سیاستهای حمایتی، به یک همسویی و همپوشانی برسند؛ این همان نقطهای است که به «رشد انفجاری تقاضا» منجر میشود.
رویکرد «رودخانهها»، یک دنیای دیجیتالی بسیار نوآور، مخرب و مبتنی بر بازار است. با تضعیف زنجیرههای تأمین جهانی، نوآوریها در تجارت فردی و اکوسیستمهای امنیتی توسعه مییابند، بهویژه جایی که نگرانیهای سایبری مرتبط با امنیت، بیشتر در آن درگیر هستند.
پیشرفت به سمت «پایداری زیستمحیطی» در ابتدا نسبتا آهسته است – و سپس، با سرمایهگذاری بیشتر و تثبیت رویکردهای فناورانه جایگزین در حوزه مقیاس، خوشههای مختلف زنجیرههای تجاری، رو به جلو حرکت میکند.
هوش مصنوعی در این اکوسیستمها اهمیت فزایندهای پیدا کرده است و امکان استفاده کارآمدتر از زیرساختها را از طریق روشهای «نگهداری پیشبینیکننده» و پیشبینی دقیقتر در حوزه تولید انرژیهای تجدیدپذیر از جمله باد و فناوری فتوولتائیک (تبدیل نور خورشید به الکتریسیته) و همچنین رفتار کاربر فراهم میکند.
رویکرد «رودخانهها»، نتایج کلی همه تصمیماتی را نشان میدهد که بهطور مستقل در یک جهت جریان دارند و از مردم تا سیاستگذاران، تلاش میکنند مسیر گذار از انرژیهای فسیلی را به سمت سوختهای بدون انتشار کربن تغییر دهند.
طرحی برای آینده
نظام انرژی جهانی به رشد خود ادامه خواهد داد و زیربنای رشد اقتصاد جهانی با افزایش جمعیت و تقاضای مردم در سراسر جهان برای افزایش کیفیت زندگی مادی همراه است. اما در این مسیر، دگرگونیهای اساسی نیز وجود خواهد داشت که متأثر از اختلالات در نظم بینالمللی و رویدادهای ناپایدار اجتماعی-سیاسی کنونی است که در طول سالهای آینده، بیشتر نیز خواهد شد.
در این روند، لازم است به شرایط و عدم قطعیتها در مسیر پیشرو بیشتر اندیشید. رشد بالقوه مصرف انرژی و انتشار گازهای گلخانهای، توسط سیاستهای جدید و هم بر اساس منافع تجاری، تعدیل خواهد شد. «برقیشدن» بیشتر اقتصادها بسیار عمیقتر و با نسبت فزایندهای از «تأمین انرژی از منابع تجدیدپذیر»، جایگزین خواهد شد.
همچنین جایگزینی سوختهای فسیلی با سوختهای زیستی، مشتقات هیدروژن و در نهایت، سوختهای مصنوعی افزایش مییابد و رشد جذب و حذف کربن از طریق ابزارهای طبیعی یا فناورانه مدرن، سرعت خواهد گرفت. با ظهور انرژیهای نو مانند انرژی خورشیدی، بادی، هیدروژن و سایر منابع تجدیدپذیر، دینامیکهای ژئوپلیتیکی جهانی در حوزه انرژی نیز تغییر کردهاند.
از همین رو، استفاده از انرژیهای نو میتواند به کاهش وابستگی کشورها به منابع انرژی سنتی کمک کند و این مسئله میتواند تأثیر مستقیمی بر نقشآفرینی انرژی در حوزه اقتصاد جهانی داشته باشد. کشورهایی که بهطور اصولی به انرژیهای نو تمایل دارند، ممکن است از نظر ژئوپلیتیکی قویتر و کمتر تحت تأثیر کشورهای تولیدکننده نفت یا گاز قرار گیرند که این خود، به شکلگیری صفبندیهای جدید هم در حوزه زنجیرههای تأمین و هم در سایر ارکان حکمرانی جهانی منجر خواهد شد.
علاوه بر این، با توجه به اینکه برخی از انرژیهای نو، مانند خورشیدی و بادی، بیشتر در نواحی خاصی تولید میشوند، کشورها ممکن است به دنبال توسعه تجارت برای تأمین نیازهای انرژی خود باشند. این مسئله میتواند روابط بینالمللی را تحت تأثیر قرار دهد و به گسستهای اقتصادی بیشتر دامن بزند.
کشورهایی که منابع مناسبی از انرژیهای نو دارند، ممکن است در صورت توانایی استفاده بهینه از آنها، قدرت نسبی خود را در صحنه بینالمللی افزایش دهند که این روند میتواند به تغییراتی در توازن قدرتهای جهانی، ژئوپلیتیکی و صنعتی منجر شود.
منبع:
https://www.worldenergy.org/publications/entry/world-energy-scenario-foundations-2024